۱۳۹۴ مرداد ۱۸, یکشنبه

پسا تفاهم در ایران و خاورمیانه

                                         
ما از ایران سخن می گوییم، ایرانی که حکومتش با استیصال، تفاهم هسته ای و در واقع تفاهم اقتصادی، سیاسی و نقش آمریکا خواسته را پذیرفته،  آمریکا از تغییر رژیم و جنگ در ایران دست کشیده و حکومت اسلامی هم برغم شاخ و شانه کشیدن های ظاهری  از ضدیت با آمریکا دست برداشته، هنوز امضای تفاهم نامه خشک نشده سفر سران غربی به ایران آغاز شد: آلمان، فرانسه، ایتالیا...  و همزمان سفر وزیر امور خارجه ایران به کشورهای عرب منطقه به منظور تثبیت استراتژی آمریکا. از طرفی آمریکا اتاق مشترک بازرگانی با ایران تشکیل داد و از طرفی دیگر شرکت های غربی به سرعت مشغول بستن پیمان های اقتصادی با ایران شدند، آلمانی ها سهام صنایع خودروسازی ایران را خریداری کردند و غیره.
مردم ایران از این به بعد شاهد سیاست های جدیدی در داخل و خارج خواهند بود. رژیم در جهت پیشبرد این سیاست ها و ایجاد فضای لازم برای بازار سرمایه جهانی سیاست‌های چند گانه‌ای در پیش خواهد گرفت از سویی به بستن فضا و سرکوب مخالفین پرداخته و مانع تجمعات و طرح مطالبات توسط آنان خواهد شد. نمونه‌ی این سرکوب ها در همین هفته اخیر حمله به تجمعات معلمین ، ضرب و شتم و دستگیری آنان و حمله به مراسم بزرگداشت شاملو بود. از سویی دیگر با اصلاحاتی جزیی و بسیار کم هزینه بخشی از مردم را دچار توهم تغییر و اصلاحات  خواهد کرد و انرژی و توان مطالباتی آنان را در حال انتظار بلوکه می‌کند. نمونه‌ی بارز این تلاش‌ها ایجاد  واحد ادبیات زبان کردی در دانشگاه‌های کردستان بود. بدیهی است که  این اصلاحات جزیی نه به خاطر مردم بلکه به خاطر  ایجاد ثبات و امنیت داخلی است که برای سیاست‌های کلان رژیم در فصل کنونی بسیار حیاتی است. بنابراین و بی تردید مخالفینی که  مطالبات اساسی طرح کنند و خواهان تغییرات  ریشه ای شوند سرکوب خواهند شد. در این میان نصیب مردم ایران همچنان و مثل دهه‌های گذشته چیزی  جز فقر و گرسنگی نیست. البته ممکن است در کوتاه مدت  بواسطه‌ی ورود سرمایه‌های خارجی و فعالیت آن‌ها امکانات شغلی محدودی ایجاد شود اما نظامی شدن منطقه باعث می شود که بخش زیادی از درآمدها صرف گسترش نیروی نظامی و خرید تسلیحات شود و نباید امید چندانی به رونق اقتصادی و یا اشتغال‌زایی موثر برای وضعیت معیشتی مردم داشت. از طرف دیگر این امید برای اقشاری از مردم وجود دارد که با رفع تحریم‌ها  انحصار بازار‌های ایران از دست چین و روسیه به در خواهد آمد و در بازار فروش کالاهای با کیفیت اروپایی  و امریکایی جایگزین کالاهای نازل و بی کیفیت چین و روسیه خواهند شد و دسترسی آن‌ها به انواع کالاها از جمله دارو بسیار آسانتر و با کیفیت‌تر خواهد شد. اما واقعیت تلخ آن است که در درازمدت ما وارد مناسبات سیستمی می‌شویم که دقیقا مناسبات بانک جهانی است، اقتصاد تک محصولی و وابسته به نفت و گاز ایران توسط سرمایه جهانی بلعیده  شده و به فلاکت می‌افتد، هر چند مردم امیدهایی پیدا کرده‌اند ولی این بویژه اقشار مرفه هستند که راضی به نظر می رسند چون با قدرت و مناسبات طبقاتی همسویی دارند و منافع  شان تامین می شود اما ابراز خوشحالی یا رضایت اقشار تحتانی ناشی از ناآگاهی و توهم است همان توهمی که در زمان انتخاب روحانی وجود داشت. ممکن است  سایه ی جنگ از سر مردم برداشته شده باشد اما این نه امتیاز دادن به مردم ایران بلکه تاکتیکی است که آمریکا در منطقه در پیش گرفته: عدم حضور مستقیم  و فروش تجهیزات نظامی کلان به کشورهای منطقه برای اینکه خود حافظ امنیت شان باشند. غرب دیگر تمایل و توان ورود نظامی مستقیم را ندارد و می‌داند که مردم آمریکا نیز موافق جنگ و حضور نیروهای کشورشان در مناطق دیگر نیستند.  بحران های اقتصادی و فشار آن بر دوش مردم غرب و احتمال به خطر افتادن امنیت داخلی تاکتیک های جدیدی می طلبد، گرفتن منابع نفتی، گازی و مالی به بحران ساختاری سرمایه کمک خواهد کرد و تا حدودی امنیت داخلی خود آنان را نیز تضمین خواهد کرد.
در پروسه ی پسا تفاهم، ایران با حمایت آمریکا از انزوای سیاسی و اقتصادی خارج شده و به قدرت منطقه ای تبدیل میشود، حکومت اسلامی برای نقش جدید  باید تغییراتی ایجاد کند و بازار داخلی را برای غرب تضمین کند و ثبات و بقای خود را بخرد. جناح های سنتی حاکمیت که تا کنون سیستم اقتصادی را بسته و چپاول می کردند مجبورند جناح های مخالف را که همسویی بیشتری با بازار جهانی دارند تحمل کنند. سپاه باید بتواند سلطه ی اقتصادی نظامی و امنیتی خود را با شرایط جدید هماهنگ کند. روحانیت سنتی و رهبری هراس آینده را دارند، بازار و عسگراولادی می‌دانند که دیگر از این پس یکه تاز بازار نخواهند بود. از طرفی رفسنجانی فعال شده و از بازگشایی سفارت انگلیس و روابط با غرب سخن می‌گوید. روحانی و دولت تدبیر و امیدش  با بازی های مکارانه ی سعی دارد به منظور پیشبرد برنامه های نئولیبرالیسم سکان را در دست بگیرد. اصلاح طلبان درون  و خارج از سیستم از تفاهم و سیاست های مربوط به آن حمایت می کنند. آمارهای  مختلف در مورد میزان دارایی های آزاد شده و تاکید مهره های حکومتی بر این امر که این آزاد شدن دارایی ها تاثیری بر نرخ بازار داخلی ندارد به مردم نشان می دهد که نباید انتظار بهبودی در شرایط  اقتصادی خود و کاهش تورم را داشته باشند، چرا که همان مراکز قدرت سیاسی و مالی که از تحریم ها استفاده کرده و ثروتهای افسانه ای به دست آوردند اکنون نیز برای دارایی های آزاد شده و سایر منافع پس از تحریم کیسه ها دوخته‌اند.
نئولیبرالیسم می داند چگونه بحران های ساختاری خود را حل کند و هر گونه مانعی را از سر راه بر خواهد داشت، بحران های اقتصادی همه گیر در آمریکا و اروپا و اجبار به خروج از عراق و افغانستان، اعتراضات مردمی در آمریکا و اروپا، تعطیل شدن دستگاه های دولتی و در کل موقعیت رو به نزول آمریکا، گسترش فقر بی‌سابقه در آمریکا و اروپا و سقوط یورو نشانه هایی از شکست سیاست های نئولیبرالیسم و ضرورت پیدا کردن راه‌هایی برای خروج از این شرایط است. این خروج از طریق تغییرات در سازمان کارو مطلوب شدن کار ارزان از جمله کار زنانه و تمرکز بر بازارهای جدید برای فروش تسلیحات و کالاهای دیگر صورت می گیرد،  ایجاد هرج ومرج و دستیابی به بازارهای جدید در جهان به اشکال گوناگون و غارت  نیروی کار ارزان، بازارهای مصرفی و منابع طبیعی درخاورمیانه، حتی افریقا که تا کنون زیاد مورد توجه نبوده از راه‌های خروج از بحران است. اوباما بی دلیل به یاد سرزمین پدری اش نیفتاده، با کوبا  پس از پنجاه سال روابط برقرار شده و سفارتخانه ها مجددا بازگشایی می شوند، در ایران نیز بازاری هشتاد میلیونی پس از سالها  انزوا، اکنون  تشنه‌ی محصولات غربی در انتظار است.
استراتژی نئولیبرالیستی در سیاست‌های  کشورهای منطقه نمود مشخص دارد. غرب  از وقایع «بهار عربی» نهایت استفاده را کرده و آن را به خزانی مرگبار در لیبی و تونس و مصر  تبدیل می کند، در ترکیه اوضاع داخلی متشنج است حزب عدالت و توسعه که توانایی تشکیل دولت را ندارد نمی خواهد قدرت را از دست بدهد، ظاهرا به داعش حمله می کند اما هدف اصلی‌اش سرکوب  چپ ‌ها و کردهاست. شاید کردها در این میان سرنوشتی به مراتب بدتر از آنچه تا کنون داشتند نصیب شان بشود. بشار اسد تقدیر خود را می پذیرد و برای اولین بار از ضعف ارتش و امکان واگذاری بخشی از سوریه حرف می زند و اصراری بر حفظ یکپارچگی ندارد. عربستان با استفاده از شرایط و پشت گرمی غرب یمن را مورد تاخت و تاز قرار می دهد هر چند هنوز مشخص نیست که آمریکا برای عربستان چه ترفندی در آستین دارد. اسرائیل برغم تمام مخالفت هایش با تفاهم، به نتیجه ی مطلوب خود نرسیده و دیگر نمی تواند سودای سرزمین های منطقه را در سر داشته باشد. اوباما برای پیشبرد استراتژی غرب هم از اسرائیل دلجویی می کند و هم با فرستادن سریع السیر تفاهم نامه به سازمان ملل کنگره آمریکا را در مقابل عمل انجام شده قرار می دهد تا مخالف خوانی‌هایش را محدود کند. هر چند کنگره که توسط سرمایه ی صهیونیستی حمایت می شود کوتاه نمی آید. و در این میان  داعش همچنان اهرمی مفید و کوبنده در دست نئولیبرالیسم باقی می ماند.
آمریکا می خواهد ایران را از موقعیت مخالف منطقه‌ای و جهانی خارج کرده و از آن برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند، چرا که حکومت اسلامی نیروی موثری در منطقه  است، علیه داعش و نیروهای افراطی وهابی موضع دارد و به طور نسبی از ثبات برخوردار است، بنابراین می‌تواند کشورهای منطقه را تحت فشار گذاشته  یا ترغیب کند تا برای خلاصی  از وحشی‌گری  «لولوی» داعش پشت سر امریکا پناه بگیرند. ایران بهترین گزینه  برای تبدیل شدن به ابزاری برای اجرای سیاست های آمریکا در منطقه است . از این روی احتمالا ایران حمایت خود  از سوریه و  لبنان و کشورهای دیگری که تا کنون در آن نقش فعالی داشته را کمتر خواهد کرد و این وضعیت به نوبه ی خود در اوضاع این کشورها تاثیر گذاشته و تغییراتی ایجاد خواهد کرد.
این تفاهم حاصل پروسه ای دوازده ساله، به ویژه گفت و گوهای فشرده‌ی دو سال اخیر و در واقع  آغاز فصل جدیدی از برنامه های ضد مردمی نئولیبرالیسم  با همکاری حکومت اسلامی در منطقه و ایران است. این فصل جدید اگر چه با گفت و گو آغاز شده اما بر بستر جنگ، فقر و خشونت شکل گرفته، بر بستر جوامعی  از هم پاشیده  که زیرساخت هایشان نابود شده، بر بستری از هزاران کشته، آواره و بی خانمان، بر بستری از خون کودکان، تجارت انسان، اسارت و بردگی جنسی زنان، بر بستری از فقر و فلاکت مردم جهان و منطقه و نابود شدن زیست محیط و اقتصاد های محلی.
حال ایران در آستانه ی فصلی است که جز تداوم و تثبیت فقر و سرکوب برای مردم به بار نخواهد آورد. این تفاهم، تفاهمی است بین حکومت  آمریکا و جمهوری اسلامی برای منافع  سرمایه‌داری غرب در درجه اول و هیئت‌حاکمه و در بهترین حالت طبقات‌ و اقشار حاکم در ایران. بنابراین وظیفه‌ی ما  افشاگری در مورد ماهیت واقعی این تفاهم و آگاهی رساندن به مردم  است و همچنین تشویق /ترغیب و تههیج مردم برای طرح مطالبات اساسی خود در زمینه های مختلف صنفی و سیاسی، و حمایت از هر گونه حرکت اعتراضی در این راستا.
                                                                                                            زنانی دیگر

                                                                                                            ١٧/٥/٩٤

هیچ نظری موجود نیست: