۱۳۹۲ خرداد ۶, دوشنبه

زنانی دیگر: نمی‌گویم «رایم کو؟» رای نمی‌دهم!



مسلما در روزهای آینده صف‌آرایی جناح‌های حاکمیت – از اصول‌گرا تا پایداری، میانه‌رو و اصلاح طلب- در بستر چالش‌برانگیز «انتخاب» ریاست جمهوری و در مقابل نیروهای مردمی و مطالبات آنان دچار تلاطم و دگرگونی خواهد شد. ابعاد تلاطم امواج پیش‌رو از یک سو بستگی به واکنش نیروهای درون حاکمیت بعد از حذف رفسنجانی و مشاعی از لیست نامزدها دارد و از سوی دیگر به تقابل مردم و حاکمیت. ماهیت این تقابل‌ها و رویارویی‌ها مسلما از یک جنس نیست. رویای ولی‌فقیه و رفسنجانی و باند دولت برای کسب قدرت و ماندن براریکه‌ی آن به گواهی تجربه‌ی سی‌و اندی سال حاکمیت استبداد و دیکتاتوری همان رویای یک درصدی‌ها در کل نظام سرمایه‌داری است. رویای آنان استثمار هرچه بیشتر کارگران، زنان و تمامی اقشار مزدبگیر و انباشتن سرمایه‌هایشان به بهای جان و زندگی میلیون‌ها انسان دیگر است.
سهم‌خواهی هریک از جناح‌های حاکمیت از قدرت، ارتباطی مستقیم با منافع اقتصادی و جناحی‌اشان دارد و آنچه در این سهم‌خواهی در حاشیه قرار دارد یا اساسا نادیده گرفته می‌شود- به جز در نقش سیاهی لشکر- مردمی هستند که باید با وعده و وعید‌های توخالی به پای صندوق‌های رای کشانده شوند. سهم‌بران با نمایش صف‌های طویل رای دهندگان برای خود کسب آبرو می‌کنند، چه در مصاف با جناح‌های رقیب و چه در انظار بین‌المللی. در هر دوی این عرصه‌ها «حفظ نظام» اصل فراگیری است که توجیه‌گر ادامه‌ی حکومت خودکامه‌ی سهم‌بران به بهای نادیده گرفتن بازیگران اصلی صحنه، یعنی مردم می‌باشد.
ولی فقیه به عنوان راس هرم قدرت دیکتاتوری، به همراه بخشی از سپاه و روحانیون ذی‌نفوذ در مافیای اقتصادی مدت‌هاست در پی مهندسی «انتخابات» و بیرون آوردن مهره‌ای سربه مهر برای ریاست جمهوری هستند. چالش‌های هشت ساله‌ی آنان با احمدی نژاد راه گریزی به جز حذف نامزدهای سهم‌خواه در قدرت برای ولی‌فقیه و همراهانش باقی نگذاشت. بنابراین به رغم ادعای آنان مبنی بر اینکه کسانی چون روحانی و عارف غیرخودی‌اند و اصلاح‌طلبان از اینجا رانده و از آنجا مانده ممکن است پشت سر ایشان پنهان شوند تا برای رسیدن به خرده‌ریزی از خوان نعمت قدرت و ثروت روزنه‌ای بیابند، اما صحنه‌ی نمایش انتخابات به گونه‌ای چیده شده است که از بین هشت نامزد تایید شده هر کدام که بیرون بیاید آب در دل «رهبر» و حامیانش تکان نخواهد خورد.
اما در سوی دیگر این کارزار صحنه‌ای دیگر در حال تکوین است. صحنه‌ای که بازیگران اصلی آن
۹۹ درصدی‌ها هستند. مردمی که در بدترین، کمرشکن‌ترین و ناهنجارترین شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران به سرمی‌برند. سرمایه‌داری لجام گسیخته بازاریان ، تجار غارتگر حکومتی، رانت‌خواران فاسد عرصه‌ی تولید و بازرگانی و ... آنچه را که نمی‌بینند نابودی اقتصاد ومعیشت مردم است. رشد بیکاری، اعتیاد و افسردگی، گسترش فقر و سرکوب وحشیانه مطالبات اقتصادی مردم، حتی ابتدایی‌ترین نیازهای آنان، شرایط را لحظه به لحظه برای عصیان و خروش زحمتکشان، زنان و... آماده‌تر می‌کند.
فشار تحریم‌ها و ترس از تنگ‌ترشدن محاصره‌ی اقتصادی وحتی حمله نظامی از یک سو و خفقان سیاسی جامعه و سرکوب هر نوع حرکت آزادی خواهانه و افشاگرانه‌ی اقشار آگاه‌تر جامعه از سوی دیگر، شرایط را برای اقشار بینابینی به سمت وسویی خواهد برد که راه گریز را «انتخاب بین بد و بدتر» تصور کنند. دامن زدن به توهم بخش‌هایی از مردم توسط نمایندگان جناح‌های حاکمیت – در داخل یا خارج از کشور- همه در خدمت به میدان کشاندن این اقشار و انتخاب بین بد و بدتر است. گرچه ممکن است تعداد متوهمان به «انتخاب بین بد وبدتر»، به ویژه پس از نمایش‌های انتخاباتی سال ٨٨ و سرکوب‌های متعاقب آن، بسیار کمتر شده باشد، اما رژیم دیکتاتوری و کارگزارانش می‌دانند که هنوز این بازی کارکرد دارد، بنابراین نهایت تلاش خود را در این راستا انجام می‌دهند. بنابراین یکی از وظایف مهم نیروهای آگاه جامعه افشاگری در مورد شعار «انتخاب میان بد و بدتر» و دعوت آنان به صحنه‌ی «تحریم گسترده‌ی انتخابات» است.
تاریخ جنبش‌های مردمی نشان داده است که انتخابات به این شیوه و در این‌گونه ساختارها فقط یک بدیل در مقابل خود دارد و آن عدم شرکت در انتخابات و تحریم گسترده‌ی آن است.
تحریم انتخابات «نه» قدرتمندی است به کارگزاران سرمایه و غارت‌گران جمهوری اسلامی که دست کارگران و زحمتکشان را با تصویب صدها قانون ضدبشری بسته‌اند و صدای هرنوع عدالت‌خواهی را با شکنجه و زندان پاسخ می‌دهند. تحریم انتخابات کنشی قدرتمندو نمایش خشم فروخورده‌ی زنانی است که به جرم بیرون بودن چند تار مویشان از خیابان به زندان برده می‌شوند. زنانی که با طرح حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی و ده‌ها قانون ضد زن دیگر بیش از پیش مورد تحقیر مشتی سرمایه‌دار واپسگرا قرار گرفته‌اند.   تحریم انتخابات پرچم برافراشته‌ی دانشجویانی است که دانشگاه را مهد علم، جستجو و پرسشگری می‌خواهند نه حجره و حوزه و جولانگاه افکار پوسیده‌ی قرون وسطایی ولایت فقهیی. «نه» به انتخابات مرهم قلب مادر کارگران زحمتکشی چون ستار بهشتی است، مرهم قلب مادران و پدران دانش‌آموزانی که زنده زنده در آتش مدرسه سوختند تا مبادا از سرمایه‌ی به غارت رفته مردم پشیزی به نفع آنان هزینه شود. «نه» به انتخابات حرکت مستقل و آگاهانه‌ی صدها روزنامه‌نگار، نویسنده، هنرمند، وکیل و ... است که نمی‌توانند بر دزدی، استثمار و خفقان چشم بربندند و اخراج، بیکاری و زندان را به جان می‌خرند.
بیکاران و حاشیه نشینان محروم جامعه با یک «نه»‌ی جانانه دیگر اجازه نخواهند داد سیاهی لشکر اصول‌گراها، پایداری‌ها؛ اصلاح‌طلب‌ها، ولایت فقیهی‌ها و .... باشند. تحریم انتخابات گامی است که بازماندگان و خانواده‌های اعدامیان و زندانیان را به عدالت‌جویی نزدیک‌تر خواهد کرد.
فریبکاری «انتخاب بین بد و بدتر» را افشا کنیم. نگوئیم «رای من کو؟» بگوئیم «من رای نمی‌دهم!»

زنانی دیگر
۵ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۶ می ۲۰۱٣

هیچ نظری موجود نیست: